برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
از من نمی رنجی بگویم دوستت دارم
از تو نمی رنجم بگویی از تو بیزارم
آهسته پنهان می کنم اشکی که می ریزم
اما نخواه از من که دست از عشق بردارم
باشد! قبول اینکه به من گفتی که مجنونم
اما! نگو لطفا که پوسیده ست افکارم
گفتی نگاهت می کنم این کار خوبی نیست
من چشم می بندم نگو زشت است رفتارم
گفتی که من معتاد چشمت گشته ام دیری ست
آری! ولی بامن نکن تلخی که بیمارم
چیزی نمی گویم به تو بگذار بنشینم
ترکم نکن من ساکتم سردم بی آزارم
7دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
باور نکن بهتان لب هایم
این شوکران خنده غمناک است
این روزهایی که من آرامم
شیرینیش از زهروتریاک است
دنیای دل تاریک و مهجور است
غم در وجودم دیو سفاک است
سوسوی شمعی نیست در شب ها
شب های من از روشنی پاک است
فریاد من در چاه نومیدی
پاسخ ندارد بلکه پژواک است
درد من تنها نباشد این
بس سینه ها از عشق اوچاک است
افتاده ام از پاو سر از غم
این غم چرا بی باک و چالاک است
از دست این دنیای بی رحمی
بس سروها افتاده بر خاک است
7دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
خسته ام امروز چون دیروز
خواب را گم کرده چشمانم
گاهی اما می نویسم شعر
گاه گاهی شعر می خوانم
کاش می شد پیش من باشی
از نبودت سخت گریانم
شاد بودن رفته از یادم
کاش بودی من پشیمانم
تو نگفتی دوستت دارم
دوستم داری و می دانم
بی تو دردی سخت بی درمان
نازنین افتاده در جانم
پیش از این ها رفته دل از دست
سخت گشته کار آسانم
9دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
ساده ام کن تاتوان داری
من جواب ساده می خواهم
راه را گاهی نشانم ده
هم مسیر جاده می خواهم
باغرورت می کنی خردم
من تورا افتاده می خواهم
دل که می گیرد ملالی نیست
مهرویک سجاده می خواهم
صافی دل هست جان من
جرعه ای از باده می خواهم
آتش جان سوز هجران را
سینه ای آماده می خواهم
12دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
درحجم زیادی زانکارم
باتو گل می کنم بی تو می بارم
گاهی ناچیزو گاهی بسیار م
اسمش را نمی دانم
گره افتاده در کارم
به زندان شاید نباشم
اما بین دیوارم
در اندیشه ام هیچ است
گفته باشم بی آزارم
زندگی سایه مرگ است
تب ندارم بیمارم
شاعری با غزل های غمگین
غم همیشه شعارم
21دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
نازم نمی کشی چرا نازم نمی کنی؟!
من نامه نخوانده ام بازم نمی کنی!
راه نرفته را به پیما تا رسی به من
پایان رسیده ام تو آغازم نمی کنی
بال شکسته دلم را مرهمی بنه
فکری به حال شوق پروازم نمی کنی
آهنگ زندگی برایت می زند هنوز
رقصی برای شادی و سازم نمی کنی
راز دلم شنیده ای باکس نگو دگر
مهری برای بستن رازم نمی کنی
این روزها بریده ای از من نگو که نه
نازم نمی کشی چرا نازم نمی کنی!
21دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
نجیب بود وقتی نگاهم کرد
جای پرستش داشت چشمش
تعبیر نگاهش خواستن بود
ومن دیوانه وار خواستم
قلیان عشق شروع شد
روزمره گی تمام شد
من دیگر من نبودم
رفتم تا ته تمنا
ماندم در غایت تقاضا
صبح ها منتظر چیزی بودم
شب ها فکرم می لغزید
گشتم و گشتم و گشتم
چیزی پیدا نکردم
من عاقل نبودم
هنوز هم ذهنم تب دارد
ساعت من کوک نبود
ضربان قلبم تند می شد
روزی که رفتی
من چون بلوری شکستم
28دی96
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
صبح را شب کردم
شل ولی باز آمد
رفتم از کویت لیک
عشق دمساز آمد
چشم شهلای تو باز
در پی ناز آمد
غم رسوایی دل
کاشف راز آمد
بال و پر بگشوده
فکر پرواز آمد
زین همه بی خبری
زتو آواز آمد
تا تو رادیدم دوست
لب به ایجاز آمد
28دی97
یادداشت...برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02
برچسب : نویسنده : 294892ms بازدید : 94 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 3:02